دختر کوچولویی با مداد شمعی؛ نصف مبل کرم رنگ نشیمن رو سیاه کرده بود. وقتی متوجه شدم صداش کردم و با تظاهر به ناراحتی گفتم که : عزیزم من اینجا چیزهای ناراحت کننده ای می بینم. به نظرت باید چکار کنم؟ خونسرد سری تکون داد و گفت: خب پاکش کن! اگه پاک نمیشه چشماتو ببند! به همین سادگی! تمام فلسفه ی آرامش در همین جمله ی کوتاه..!...
سادگی و پیچیدگی ... امتحان پایانى درس #فلسفه بود. استاد فقط یک سؤال مطرح کرده بود! #سؤال این بود : شما چگونه مىتوانید مرا متقاعد کنید که صندلى جلوى شما نامرئى است؟ تقریباً یک ساعت زمان برد تا #دانشجویان توانستند پاسخهاى خود را در برگه #امتحانىشان بنویسند، به غیر از یک دانشجوى #تنبل که تنها 10 ثانیه طول کشید تا جواب...
پروردگارا سال گذشته هنگام امتحان خواستم تقلب کنم ، معلم از راه رسید ؛ رنگ از رخسارم پرید ؛ برگه امتحانی ام را گرفت و کشید و آن را از هم درید و چنان کشیده ای به صورتم کشید که برق سه فاز از چشمم پرید و صدایش را مادرم در خانه شنید ! الهی سوگند به بلندای درخت چنار و به ترشی رب انار ؛ ترحمی بنما بر این بنده بی مقدار ؛ بی...