-
تست هوش 3
شنبه 30 آبان 1394 17:09
-
خاک
جمعه 29 آبان 1394 09:45
سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم "مشتی خاک" که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه یا "سنگی" در دامان یک کوه یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس شاید "خاکی" از گلدان یا حتی "غباری" بر پنجره اما مرا از این میان برگزیدند : برای" نهایت"...
-
همه
سهشنبه 26 آبان 1394 14:53
کاری به کار همدیگر نداشته باشیم... باور کنید تک تک آدم ها زخمیاند... هرکس... درد خودش را دارد دغدغهی خودش را دارد مشغلهی خودش دارد باور کنید... ذهنها خستهاند قلبها زخمیاند زبانها بستهاند و... برای دیگران آرزو کنیم بهترینها را راحتی را و... همه گم شدهایم یاری کنیم همدیگر را تا دنیا بیشتر از این هدرمان...
-
بدون شرح
یکشنبه 24 آبان 1394 19:20
-
ارزش
پنجشنبه 21 آبان 1394 21:08
یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک صد دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت. سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگاه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و...
-
بهترین دوست
پنجشنبه 21 آبان 1394 13:29
بهترین دوست روزی دو دوست در بیابانی راه می رفتند . ناگهان بر سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و کار به مشاجره کشید .یکی از آنها از سر خشم سیلی محکمی توی گوش دیگری زد . دوست سیلی خورده هم خون سرد روی شن های بیابان نوشت : امروز بهترین دوستم بر چهره ام سیلی زد . آن دو کنار یکدیگر به راه رفتن ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند....
-
یخ
چهارشنبه 20 آبان 1394 22:44
زمستان تمام شده و بهار آمده بود ! تکه یخ کنار سنگ بزرگ جای خوبی برای خواب داشت از میان شاخه های درخت نوری را دید با خوشحالی به خورشید نگاه کرد و با صدای بلند گفت:سلام خورشید من تا الان دوستی نداشته ام با من دوست می شوی? خورشید گفت:سلام اما.... یخ با نگرانی گفت: اما چی?! خورشید گفت: "تو نباید به من نگاه کنی ! باور...
-
تست هوش 1
چهارشنبه 20 آبان 1394 19:12
-
خدا
سهشنبه 19 آبان 1394 19:02
سهراب سپهری... چه هوایی ، چه طلوعی ، جانم .... باید امروز حواسم باشد که اگر قاصدکی را دیدم ، آرزوهایم را بدهم تا برساند به خدا ، به خدایی که خودم میدانم ، نه خدایی که برایم از خشم ، نه خدایی که برایم از قهر، نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند ..... به خدایی که خودم میدانم ، به خدایی که دلش پروانه است ، و به مرغان مهاجر...
-
قطره آب
سهشنبه 19 آبان 1394 18:39
دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند ! پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم ،فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در نتیجه امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ،به مراتب سر سخت تر، و در رسیدن به هدف خود لجوجتر و مصمم تر است....
-
اصالت
دوشنبه 18 آبان 1394 20:20
این که تن به انجام هرکاری نمیدی به این معنی نیست که نمیتونی! بهش میگن "چهارچوب"! چهارچوبی که خودت برای خودت تعریف میکنی و پایه و اساسش از "خانواده" شکل میگیره... کسی که چهارچوب داره، "اصالت" داره... اصالت رو نه میشه خرید نه میشه اداشو دراورد و نه میشه با بزک و دوزک بهش رسید! اصالت یعنی...
-
تنها بودن
یکشنبه 17 آبان 1394 16:02
تنها بودن آنقدرها هم بد نیست؛ فرصت می کنی کمی با خودت خلوت کنی، از خودت بپرسی خوابت می آید یا نه خودت را به تخت بری و به خواب بزنی تا ببینی وقتی که خوابی، خودت را می بوسی یا نه صبح کمی زودتر از خودت بیدار شوی و برای خودت چای دم کنی، خودت را دعوت کنی سر میز و یک لقمه بزرگ کره و عسل برای خودت بگیری شاید حتی وقت کنی کفش...
-
جور دیگر
شنبه 16 آبان 1394 17:37
مسافر تاکسی آهسته روی شونهی راننده زد چون میخواست ازش یه سوال بپرسه. راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد. نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس. از جدول کنار خیابون رفت بالا. نزدیک بود که چپ کنه اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد. برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد. سکوت سنگینی حکم فرما بود...
-
فروشنده ها
شنبه 16 آبان 1394 17:27
لبوفروشها تابستان استراحت میکنند ، بستنی فروشها زمستان. بیچاره آدم فروش ها. دریغ از لحظه ای استراحت !!!
-
یه سوال برای باهوشها
پنجشنبه 14 آبان 1394 23:25
یک مکعب را فقط با یک بار ، بگونه ای جابجا کنید که جمع اعداد دو ستون برابر باشد (بدون حذف مکعب )
-
تسلیم
پنجشنبه 14 آبان 1394 20:59
تسلیم نخواهم شد! زندگی می کنم ... برای رویاهایی که منتظرند به دست من واقعی شوند ... من فرصتی برای بودن دارم، پس ساکت نمی نشینم ....!! می گذارم همه بدانند که من با تمام توانایی ها و کاستی ها، شاهکار زندگی خود هستم ؛ کافی ست لحظات گذشته را رها کنم و برای ثانیه های آینده زندگی کنم ...!!! چون رویاهایم آنجاست و من فقط ؛ یک...
-
سوال
یکشنبه 10 آبان 1394 22:22
-
نصیحت
یکشنبه 10 آبان 1394 15:20
مدیر مدرسه ازم خواست یه خورده دانش آموزان را نصیحت کنم . از اونجایی که نصیحت کردن بلد نبودم ! یه متن نصیحت آمیز پیدا کردم و کلی تمرین کردم تا حفظ شدم . متن اینجوری شروع میشد (( بچه ها شما مثل ماهیهای یک آکواریوم میمونید . دنیای شما دنیای بسته و محدودی است و ......)) درسم که تموم شد . دانش آموزان را ساکت کردم و نصیحت...
-
مواظب باشیم
شنبه 9 آبان 1394 19:32
-
آدمها
پنجشنبه 7 آبان 1394 13:35
آدمها مثل کتاب هستند ... سرشار از مطالب جالب ... ازروی بعضیها باید مشق نوشت ... از روی بعضبها باید جریمه نوشت ... بعضیها را باید چندبار خواند تا معنی آنها رافهمید ... بعضیها را باید نخوانده کنار گذاشت ... آدمها به لبخندی که بر لبها می نشانند و به احساس خوبی که برجا می نهند ... ماندگار هستند ...
-
خوشبختی
پنجشنبه 7 آبان 1394 13:24
از خدا پرسید: خوشبختی را کجا میتوان یافت؟ خدا گفت: آن را در خواستههایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم با خود فکر کرد و فکر کرد: اگر خانهای بزرگ داشتم بیگمان خوشبخت بودم خداوند به او داد اگر پول فراوان داشتم یقیناً خوشبختترین مردم بودم خداوند به او داد اگر... اگر... و اگر... اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت...
-
انشاء
پنجشنبه 7 آبان 1394 13:22
انشایم که تمام شد معلم با خط کش چوبی اش زد پشتِ دستم و گفت جمله هایت زیباست... گفتم اجازه آقا؟...پس چرا میزنید؟ نگاهم کرد ، پوزخندِ تلخی زد و گفت: میزنم تا همیشه یادت بماند ، خوب نوشتن و زیبا فکر کردن در این دنیا ، تاوان دارد !
-
برترینهای هشتم مهر 1394
چهارشنبه 6 آبان 1394 17:54
-
برترینهای هفتم
دوشنبه 4 آبان 1394 21:55
-
دخترک
دوشنبه 4 آبان 1394 21:44
دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد :اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم"دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت:یعنی من باید دعا کنم که هر...
-
دلیل جالب!!!!
دوشنبه 4 آبان 1394 20:14
-
مهم !!!
چهارشنبه 29 مهر 1394 20:26
نشسته بودم و عبور عزاداران را تماشا میکردم.چند تایی از دانش آموزانم را دیدم که مشغول طبل زدن و زنجیر زدن بودند . یه دفعه یه فکری به سرم زد وقتی دانش آموزانم را جمع زدم به عدد 330 رسیدم120 تا دختر و 210 تا پسر . با خود گفتم امسال 330 دانش آموز دارم اگه 2 روز مدرسه نرم 330 نفر از غصه میمیرند !!! باید خیلی مواظب خودم...
-
دوستی
یکشنبه 26 مهر 1394 22:58
دوستی تان چقدر می ارزد ؟! تست روانشناسی تو تا کجا حاضری در این دنیا غرق شوی؟ آیا دوستانت تو را دوستی فداکار می دانند یا برعکس، آن ها همیشه برای تو فداکاری کرده اند؟ تو و دوستانت برای این که کمی بهتر به جواب این سؤال ها برسید، می توانید به این پرسش ها، پاسخ بدهید و درک بهتری از دنیای دوستی تان پیدا کنید . ۱٫دوستت می...
-
داستان
جمعه 24 مهر 1394 17:57
-
دعا
پنجشنبه 23 مهر 1394 20:18
روز اول محرمه.میخوام دعا کنم ..... نه برای خودم برای دوستای مجازیم که بعضیاشون خیلی گرفتارن .... بعضیاشون خیلی دلشکستن ... بضیاشون خیلی تنهان ... بعضیاشون خیلی ناامیدن ... بعضیا در آرزوی رفتن به کربلا و مشهدو .... بعضیا گره سختی افتاده تو زندگیشون ..... بعضیاشونو میشناسم .... بعضیاشونو نمیشناسم .... خداجون هوای...