مسلمان واقعی

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکم فرما شد . بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم .
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند .  جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد .  پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد .
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند .  پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :
چرا نگاه میکنید ؟ به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود . . . !

 

نظرات 3 + ارسال نظر
D♡ҠĤƬΛŔ چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 12:52 http://raizy77.mihanblog.com/

جالب بود.

غزل خانم سه‌شنبه 16 تیر 1394 ساعت 17:27

ﺍﻣﺸﺐ ﺷﺐ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻭﺍﺣﺪﻩ ! ﺧﺪﺍ ﺳﺎﯾﺖ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﻭ ﺷﺐ ﻫﻢ ﺣﺬﻑ ﻭ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺣﻮﺍﺳمون ﺑﺎﺷﻪ تو ﺧﻮﺍﺏ غفلت ﻧﻤﻮﻧﯽم !! التماس دعا

so

غزلی سه‌شنبه 16 تیر 1394 ساعت 17:26

باز امشب "لیله القدر" خداست... ذکر یارب یارب و ورد دعاست... گاه استغفار و دل لرزیدن است... گاه توبه گاه "آمرزیدن" است... گاه عجز و التماس و هم نیاز... روبه درگاه کریم چاره ساز... گاه جوشن خوانی شب تا سحر... بارش باران اشک ازچشم تر... پس به وقت ابتهال وحال زار... یاد کن از این "حقیر بیقرار"...

ok

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.