آرایشگر

در شهری در آمریکا،آرایشگری زندگی می‌کرد که سالها بچه‌دار نمی‌شد.او نذر کرد که اگر بچه‌دار شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند. بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد! روز اول یک شیرینی فروش ایتالیائی وارد مغازه شد. پس ازپایان کار، هنگامیکه قناد خواست پول
 بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز کند، یک جعبه بزرگ شیرینی و یک کارت تبریک و تشکر از طرف قناد دم در بود. روز دوم یک گل فروش هلندی به او مراجعه کرد و هنگامی که خواست حساب کند، آرایشگرماجرا را به او گفت.. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش راباز کند، یک دسته گل بزرگ و یک کارت تبریک و تشکر از طرف گل فروش دم در بود. روز سوم یک مهندس ایرانی به او مراجعه کرد. در پایان آرایشگرماجرا را به او گفت و از گرفتن پول  امتناع کرد. حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز کند، با چه
منظره‌ای روبروشد؟

فکرکنید. شما هم یک ایرانی هستید...


چهل تا ایرانی، همه سوار بر آخرین مدل ماشین، دم در سلمانی صف کشیده بودند و غر می‌زدند که پس این مردک چرا مغازه‌اش را باز نمی‌کند

نظرات 13 + ارسال نظر
ادامس خسته دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 15:04

برای منکه تا همین حده . . .

!!!

ادامس خسته یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 23:57

مَرבُم عَوَض شُـבَטּ ،
زَمونـہ عَوَض شُـבه،
میـבونے؟
ایـטּ روزها،وَقتے با یـہ نَفَر בَست میـבی،
بَعـבِش بایـَב . . .
اَنگُشتات رو هَم بِشمارے و بِبینے ڪـہ هَر 5 تا رو پَس گِرفتے یا نـہ!

نه دیگه تا این حد!!!

ادامس خسته پنج‌شنبه 5 شهریور 1394 ساعت 01:21 http://www.bekhand5.blogfa.com

سلام
مشکل وبم حل شد
مدمتون رو خاموش روشن کنین احتمالا درست بشه

سلام
درست شد

ادامس خسته چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 23:04

واسه منم باز نکرد
نمیدونم چشه
منکه حوصله وب ندارم.بیخیالش :(

ادامس خسته چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 19:22

وبم؟
مگه باز نمیشه؟!

من که نتونستم باز کنم شاید اشکال ازنت منه

پرنسس چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 14:12

اینم یه جور هنرمندیه

ادامس خسته دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 21:14 http://www.bekhand5.blogfa.com

salam
haleton khobe?
:)

سلام
ممنون خوبم
,وبلاگت باز نمیشه ؟؟

ادامس خسته دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 13:38 http://www.bekhand5.blogfa.com

☜ اعتــــــماد ☞
✸بـــــــــــــــــه✸
⇜ آدمهای دنـــــــــــــــیا
✘نکـــــــــن! ✘
♀ بـــــــــــــــــــــــــــعضیـــــــــا ♀ ➻ ➻
‌ ‌ ╬ईह═ فقــــــط ═हई╬
خطْــــــــــــــــای
«دیــــــــــــــدن ❢

رعـכ פּ برᓆـــ ✘✘✘ دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 13:04

آن سوی دلتنگی ها خداست
ﺑﯿﺎ و ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻮﭼﻪ ی ﻋﻠﯽ ﭼﭗ ﺑﺰﻥ
توی کوچه ی علی چپ نفــس بکـش
ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭ
ﺳﻮﺕ ﺑﺰﻥ
عشق کن
توی کوچه ی علی چپ سر به هواشو
آواز بخوان
از نوع کوچه بازاری اش
بگذار زندگی ات رنگی تازه بگیرد
بی خیــــال بایدها و نبایدها
باورکن کوچه ی علی چپ هم برای خودش عالمی دارد ..

ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻮﭼﻪ ی ﻋﻠﯽ ﭼﭗ ﺑﺰﻥ ؟؟؟؟؟
الان خیلیها اونجا زندگی میکنند !!!

افی شنبه 31 مرداد 1394 ساعت 19:17

سلام




لبخند:

sara پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 18:45

سلام:
ههه ....این یه هنر که فقط ایرانیا دارنش ههه

D♡ҠĤƬΛŔ پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 11:55 http://raizy77.mihanblog.com/

نحوه ی صحبت کردن خانم ها

حنانه رو میشناسی

خواهر فاطمه دختر خاله نوره که میشه زن پدر شوهر مریم

دختر نسرین خواهر محمد پسر اشرف همسایه سپیده دختر منیره !!

نه نمیشناسمش…!!

ای بابا حنانه که دیدیمش تو عروسی

نوهی دختر محمد که باباش میشه دایی منیره

و خواهرش پسر عمشونو گرفته

مادربزرگش و مادربزگ ساره دختر کلثوم میشن دختر خاله

اهاااا چش شده ؟؟

لاغر شده...

________________________________________________
من مدرسه که میرفتم

همیشه سر کلاس به این فک میکردم

که اگه پنکه سقفی بیفته کله کیا قطع میشه

....... چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 20:07

سلام آقاببخشیدشماامسال معلم نهم هانیستید؟چرا؟

سلام معلوم نیست

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.