تنها بودن

تنها بودن آنقدرها هم بد نیست؛
فرصت می کنی کمی با خودت خلوت کنی،
از خودت بپرسی خوابت می آید یا نه
خودت را به تخت بری
و به خواب بزنی تا ببینی وقتی که خوابی، خودت را می بوسی یا نه
صبح کمی زودتر از خودت بیدار شوی
و برای خودت چای دم کنی،
خودت را دعوت کنی سر میز
و یک لقمه بزرگ کره
و عسل برای خودت بگیری
شاید حتی وقت کنی
کفش های خودت را جلوی پایت جفت کنی
و پشت پنجره بایستی
و برای خودت دست تکان بدهی،
تمام خانه را مرتب کنی که وقتی برگشتی از خودت استقبال کنی،
اما اگر هوا تاریک شد
و خودت برنگشتی؟!
باید به تمام آشناها زنگ بزنی
و سراغ خودت را بگیری
گاهی هم باید کمی نگران خودت بشوی

|سمانه سوادی|